کد مطلب:106516 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:169

خطبه 131-فلسفه قبول حکومت











[صفحه 269]

از سخنان آن حضرت علیه السلام است: اظاركم: با شما مهربانی دارم. سر العدل: رمز دادگری وعوعه الاسد: آواز شیر ای مردم پراكنده و پریشاندل كه بدنهایتان حاضر و خردهایتان غایب است، من با مهربانی ما را به سوی حق می كشانم، و شما مانند بز كه از آواز شیر می رمد از من می گریزید، چه بسیار دور است كه بتوانم به كمك شما پرده از چهره بنهفته عدالت بردارم، و یا كژیهایی را كه در حق پدید آمده راست گردانم. امام (ع) مردم را با صفت اختلاف و پراكندگی مورد ندا و خطاب قرار داده است، و منظور آن بزرگوار پراكندگی رایها و پریشانی دلها و بی اعتنایی آنها نسبت به مصالح خود و هدفی است كه برای آن آفریده شده اند و مقصود از غیبت خردهای آنها غفلت آنها از راه راست، و درك حق، و انصراف آنهاست از دعوت آن بزرگوار آن چنان كه شایسته است، نفرت آنها را از حق به گریز بز از آواز شیر تشبیه فرموده است و این تشبیه به سبب شدت نفرت آنها از حق بوده است، سپس امام (ع) دور می شمارد از این كه بتواند به كمك اینها با اوضاع و احوالی كه داد و سستی و اهمالی كه در فرمانبرداری او می ورزند، عدالت و دادگستری را برپای دارد، و احكام دین را برقرار سازد.

[صفحه 270]

بارخدایا تو می دانی آنچه را انجام داده ام، برای دست یافتن به قدرت و خلافت، و خواست مال و ثروت پست این دنیا نبوده، بلكه برای این بوده كه نشانه های دین تو را به جای خود باز گردانیم، و صلاح و آرامش را در شهرهایت برقرار سازیم، تا بندگان ستمدیده تو ایمنی یابند، و احكام دین تو كه متروك مانده اجرا گردد. بارخدایا! من نخستین كسم كه به تو رجوع كردم و فرمان تو را شنیدم و پذیرفتم، هیچ كس جز پیامبر كه درود بر او و خاندانش باد، در نماز بر من پیشی نگرفت. در دنباله این سخنان خداوند سبحان را گواه می گیرد كه نیت او در پذیرش خلافت برای تحصیل سلطنت و قدرت و به دست آوردن حطام دنیوی نبوده، بلكه چنان كه بیان فرمود، برای این بوده كه معالم و نشانه های دین را به جای خود باز گرداند، و مراد از معالم دین همان آثاری است كه مایه هدایت خلقند و همچنین به منظور مصالح دیگری بوده كه آن حضرت بر شمرده است، پس از آن در تایید سخن خود استشهاد فرموده است به این كه او نخستین كسی بوده كه به سوی خدا باز گشته و به او انابه كرده است، واژه انابه كه به معنای رجوع است، شاید به این ملاحظه به كار رفته است كه او اولین كس بوده كه از آنچه شاید نسبت

به او گناه به حساب آید به خداوند رجوع كرده است، واژه سمع كه پس از آن به كار رفته به معنای این است كه فرمان خدا را پذیرفته و دعوت او را اجابت كرده است، و این كه سبقت پیامبر گرامی (ص) را در دین و نماز استثنا فرموده امری روشن است، برخی از دشمنان آن حضرت گفته اند هنگامی كه علی (ع) پیروی از پیامبر خدا (ص) را پذیرفت كودك بوده و آن دوران قابل توجه و محاسبه نیست، و ما در محل خود ذیل خطبه موسوم به قاصعه در این باره سخن خواهیم گفت. منظور امام (ع) از این استشهاد و آنچه درباره دوری خود از صفات زشتی كه شایسته است امام و پیشوا از آنها به دور باشد اثبات فضیلت خویش است،

[صفحه 269]

نهمه: حرص بر دنیا شما می دانید سزاوار نیست كسی كه بر نوامیس و جان مردم و غنایم و احكام دین سرپرستی و پیشوایی مسلمانان را دارد بخیل باشد، تا در جمع آوری اموال آنان حرص و طمع ورزد، و نباید نادان باشد تا با جهل خو آنان را به گمراهی بكشاند، و نه ستمگر باشد تا پیوندهای آنان را از هم بگسلد و به نیازهای آنها پاسخ نگوید، و نه جفاكار تا در اموال و ثروت آنان حیف و میل كند و گروهی را بر گروه دیگر مقدم دارد، و در حكم و قضاوت رشوه گیر نباشد، تا این كه حقوق مردم را از میان ببرد، و در رسانیدن حق به صاحبانش كوتاهی كند، و نیز نباید سنت پیامبر خدا (ص) را مهمل گذارد، تا بدین سبب امت دچار تباهی و نابودی شود، تذكر می دهد كه در برابر چنین صفات زشتی كه بر شمرده، و در خور كسی كه امام و سرپرست امور مسلمانان می باشد نیست، فضیلتها و برتریهایی در او موجود است، و با بیان مقاصد و نتایجی كه در جهت لزوم این شرایط و صفات، در حاكم مسلمانان وجود دارد، و یادآوری مردم به آنچه در این باره می دانند، فرموده است: و قد علمتم... تا آخر اینك اگر حاكم مسلمانان بخیل باشد، پیداست كه مردم به سبب حرص زیادش به اموالی كه در دست رعیت است از او

بیزاری جسته و در نتیجه نظام امور از هم گسیخته می شود. اگر حاكم نادان باشد به سبب جهل او به احكام و قوانین دین و ناآگاهی در تدبیر امور، دچار انحراف و گمراهی می شود، و ضلالت او باعث گمراهی همه كسانی است كه از او پیروی می كنند، و این درست خلاف مقصود شارع می باشد. اگر حاكم مسلمانان ستمگر و جفاكار باشد، ظلم و جور او مایه نفرت و بیزاری مردم، و بریدن آنان از وی می شود، و این خلاف وحدت و همدلی مطلوبی است منظور نظر شارع است. اگر حاكم مسلمانان ترسو، و از دگرگونیهای روزگار در بیم و هراس باشد، دسته ای را كه از آنها بیمناك است مورد توجه و عنایت خود قرار می دهد، و به غیر آنها اعتنایی ندارد، و این ستمی است كه با وجود آن، جامعه سامان و انتظام نمی پذیرد. اگر حاكم مسلمانان در حكمرانی و داوری رشوه گیر باشد، در نتیجه بیدادگری، و از میان بردن حقوق مردم و ادامه راه تعدی، و عدم توجه به موارد حقه، آن چنان می شود كه اگر بخواهد در قضیه ای داوری كند، دفاع را آن قدر طولانی، و حق را مبهم و دشوار می گرداند، تا با همه روشن بودن حقانیت، هر دو طرف دعوا ناگزیر از مصالحه شوند، و غرض او در این كار، مرعوب كردن صاحب حق است به این كه در صورت عدم م

صالحه، حق خود او بكلی ضایع خواهد شد تا در نتیجه تن به سازش دهد، و به بخشی از حق خود قانع گردد، و با این حال نیز از او رشوه دریافت می كند، و بسا می شود به اندازه ای كه از طرف غیر ذیحق رشوه می گیرد، از صاحب حق نیز می گیرد، و در هر حال این گونه حاكمان و داوران حیله ها و ترفندهایی به كار می برند كه كسانی كه به این قضایا دچار شده اند به آن آگاهند، و الله المستعان علی ما یصفون (و برآنچه می گویند از خدا یاری خواسته می شود). اما اگر حاكم مسلمانان سنت پیامبر را رها سازد و اجرا نكند، و قانونهای شریعت را مهمل گذارد، موجبات تباهی نظام اجتماع مردم را در دنیا، و نابودی و عذاب آنها را در آخرت فراهم كرده است، و توفیق از خداست.


صفحه 269، 270، 269.